هوا دوباره کبود شد، ابتدای باران است
دلا دوباره شب، دل‏گشای باران است
نگاه تا خلاء وهم می‌کشاندمان
مرا به کوچه ببر، این صدای باران است
اگرچه سینه ی من شوره زار تنهایی است
ولی نگاهِ ترم، آشنایِ باران است
دلم گرفته از این سقف‏های بی روزن
که عشق رهگذر کوچه‌های باران است
بیا دوباره نگیریم چتر فاصله را
که روی شانه‌ی گل، جایِ پای باران است
نزول آب حضور دوباره ی برگ است
دوام باغچه در های‌ هایِ باران است
-
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1