4 آبان 1394 ساعت 14:18 |
بازدید : 90 |
نوشته شده به دست ERFAN-OLYAEE |
(نظرات )
روز اول دیدمت ناگه دلم لبریز شد چشم بارانی من از درد تو یکریز شد ترم آخر بودم و مجذوب چشمانت شدم نمره های ترم من با دیدنت ناچیز شد می نشینم منتظر تا از مقابل رد شوی رد شدی اما غمت بر قلب من واریز شد با نگاه سرد تو قلبم کمی یخ می زند ناگهان اهواز ما مانند آن تبریز شد حال من بد می شود با بی محلی ها تو از برای حال من عشقت ولی تجویز شد رشته ام پالایش و اما خودم شاعر شدم