گفتن « نه » هنر
متن دلخواه شما
3 آبان 1394 ساعت 22:2 | بازدید : 57 | نوشته ‌شده به دست ERFAN-OLYAEE | ( نظرات )

نقل از كتاب در دست انتشار «آموزش مهارتهاي زندگي بر مبناي تكنيك هاي روانشناختي مكتب پناه

 

سومين دوره آم

آموزش مهارتهاي زندگي

موضوع:خوديافتگي، فراتر از خودشناسي و مقدمه خودشكوفائي

هر انسان ظرفيت و پتانسيل وسيعي را براي ارتقاء مادي و معنوي خود داراست، و اصل خدشهناپذير عدالت حاكم بر جهان هستي ايجاب ميكند، كه جز اين نباشد. بنابراين شكوفائي و رسيدن به احساس خوشبختي حق انسانهاست، مشروط بر اينكه خودشان بخواهند و براي و محدوديتها ،« دارد » تحقق آن تلاش كنند. تفاوت انسان با ساير موجودات در شناخت، اراده و خلاقيت آنهاست. انسان از ماهيت خودش و امتيازات و تفاوتهاي خود با ديگران را ميشناسد، او داراي ارادهاي است كه به كمك آن ميتواند بر غريزه و نفس اماره خود غلبه و آن را كنترل نمايد و سرانجام اينكه او ميكوشد تا تغيير و دگرگوني را خلق نمايد و زندگي خود را، در جهت تحقق اهدافش، متحول سازد. را محقق سازد، « تأثيرگذاري بر رفتار ديگران » و « اصلاح و تغيير رفتار خويش » با اين ويژگيها اگر انسان بتواند دو مرحله مهم و ارزشمند ميتواند به روياي دستيافتني خودشكوفائي و احساس خوشبختي نزديك شود. ولي اينها تنها با خودشناسي كه به انسان قدرت شناخت از ميناميم. « خوديافتگي » خود را ميدهد بدست نميآيد، بلكه نياز به مرحلهاي فراتر دارد، كه ما آن را

تعريف خوديافتگي- خوديافتگي يعني پذيرش واقعبينانه نقاط قدرت يا ضعف جسمي، رواني و رفتاري خود و همچنين خصوصيات، استعدادها و توانائيهائي كه توسط خودشناسي كشف و مورد شناسائي و ارزيابي قرار گرفته، و تصميم ارادي و حركت آگاهانه براي ايجاد تغيير و اصلاح لازم در آنها. بنابراين:

-1 خودشناسي مقدمه لازم براي رسيدن به خوديافتگي است. « شدن » است و خوديافتگي « دانستن »

-2 خودشناسي پذيرش و حركت بسوي آن. « خوديافتگي » است، و « خودواقعي » -3 و سرانجام اينكه خودشناسي شناخت خوديافتگي، يا ارتقاء توانمنديها، چگونه ميسر ميشود؟ ما وقتي به خودشناسي و تأثير آن در زندگي خودمان باور داشته باشيم و در اين راه گام برداريم، از مرحله توجيهگري رفتار خود و توقع اينكه ديگران بايد تغيير كنند و يا آنگونه باشند كه ما خوب و راحت و دلخواه زندگي كنيم، عبور ميكنيم و به مرحلهاي ميرسيم كه قبول ميكنيم تغيير دادن ديگران اگر غيرممكن نباشد و يا موجب شكستن آنها نشود، كاري است بسيار دشوار و طولاني، بنابراين ما بايد تغيير رفتار و سازگار ساختن را از خودمان آغاز كنيم. در اين مرحله ديگر دانستن، توانستن نيست، بلكه دانستن ميتواند مقدمه توانستن باشد، و براي اجرائي كردن دانستهها بايد از مراحل تفكر مثبت و تحت كنترل اراده، گفتار مؤثر و ارتباطات مفد و خوشآيند و رفتار سازنده عبور كنيم.

مهارت كنترل بر فكر به منظور كنترل احساس و رفتار خودمان و تأثيرگذاري بر رفتار ديگران-

تعريف تفكر-تفكر يعني گفتگوي دروني و سخن گفتن بدون صدا با خود كه يكي از مهمترين فرآيندهاي مغزي آدمي است. زيرا ما هميشه در حال حرف زدن با خودمان هستيم. ذهن انسان دائماً به فكر مشغول است، حتي در خواب نيز بخشي از مشغوليات فكري ما، بصورت خواب ديدن خود را نشان ميدهد. در هر شبانهروز بين 60 تا 70 هزار فكر به ذهن انسان خطور ميكند، كه بسياري از آنها بصورت لحظهاي و گذرا بوده و ذهن روي آنها متمركز نميشود. ولي بعضي ديگر به صورت نسبتاً پايدار ذهن را به خود مشغول ميكند. و اين افكار است كه اگر كنترل و درست مديريت شوند، ميتوانند در ما حساس خوب و خوشآيند ايجاد كنند، و به عكس اگر افكار منفي به حال خود رها شوند بر تمام ذهن و وجود ما غلبه خواهند كرد و رفتار ما را تحت تأثير قرار ميدهند.

منشاء فكر- فكر ممكن است مربوط به خاطرات گذشته، يا وقايع حال، يا پيشبيني آينده و يا آرزوهايي باشد كه انسان انتظار وقوع و يا نگراني از رخداد آن را داشته باشد، يا ممكن است با ذهنخواني فكر كنيم كه ديگران در مورد ما قضاوت خوب يا بدي دارند. بنابراين فكر ميتواند مثبت و خوشآيند يا منفي و ناراحتكننده باشد. با توجه به اينكه فكر، احساسات متناسب با آن را در ما ايجاد و روحيه ما را به حال » سمت خوبي و يا بدي سوق ميدهد، بنابراين ما با فكر خوب، خوشآيند و اميدواركننده و مثبت، به خوشي، اميدواري و به اصطلاح و با فكر بد و ناراحتكننده و منفي، به ناراحتي و خشم و ترس و افسردگي و به اصطلاح حال بد ميرسيم. به همين دليل است كه « خوب و احساسات نيز رفتار متناسب با خود را در انسان « فكر ميتواند همه چيز را بهتر كند و احساسات را تغيير دهد » : در پنج پند پنا آمده شكل ميدهد. فكر در عين حال كليد حل مسائل و مشكلات و نوآوري است، زيرا ميتوان با كمك تفكر از اطلاعات و معلومات به راه حل و پاسخ مجهولات دست يافت و بايد بدانيم هر كار نو در دنيا با فكري نو و خلاق آغاز ميشود. و انساني را متفكر ميگويند كه فكرش را در جهت مثبت و سازنده به كار انداخته باشد. بنابراين با افكار منفي و مخرب، كسي متفكر ناميده نميشود.

براي كنترل فكر چه بايد كرد؟با توجه به اهميت فكر در انسان، اين بارزترين وجه تمايز انسان با ساير جانداران يعني تفكر را نبايد به حال خود رها كرد، زيرا تفكر منفي موجب ايجاد احساسات منفي و احساسات منفي موجب بروز رفتار منفي در انسان ميگردد. براي اين كار يعني كنترل تفكر بايد: 1- اراده معطوف به تغيير فكر مثبت بجاي فكر منفي بايد در انسان تقويت شود كه اين مهارتي است آموختني.يعني هر گاه كه فكر منفي و آزاردهنده به ذهن ما خطور ميكند، و احساس ميكنيم چنين فكري هيچگونه نفعي براي ما نميتواند داشته باشد، بلافاصله با وارد كردن يك فكر مثبت و خوشآيند از يك خاطره خوب، يك فرد مورد علاقه يا يك رخداد خوشفرجام، فكر منفي را از خودمان دور كنيم. اين امر خصوصاً در هنگام خواب اهميت ويژهاي دارد، البته با توجه به اين نكته كه در هنگام خواب فكر خوشآيند نبايد

زياد هيجانتنگيز باشد، چه در آن صورت هيجان آن خواب را از چشمان ما خواهد ربود. و سرانجام اينكه بكوشيم، خوب فكر كنيم، فكرمان را خوب بيان كنيم و گفتارمان را به رفتار خوب تبديل كنيم و فراموش نكنيم كه فكر ميتواند همه چيز رابهتر كند و احساسات را تغيير دهد.

نبايد فراموش كرد كه همواره نميتوانيم توقع داشتن افكار خوشآيند را داشته باشيم. زيرا در زندگي نيز مشكلات و مسائلي هست كه بايد با فكر و تفكر براي آنها راه حل پيدا كرد. كخ در اين زمينه ميتوان بجاي تسليم شدن به هجوم ناخواسته افكار منفي و ناخوشايند، به فكر ارادي در زمان و شرايط مناسب روي آورد كه طبعاً نتيجه بهتري را به بار ميآورد، از اين رو ميتوان گفت: تفكر مثبت هميشه و تفكر به مسائل منفي در حداقل ضرورتهاي پيشآمده.

مهارت مثبتانديشي و ديدن و توجه به امتيازات و نكات مثبت خودمان و ديگران- بحث مثبتانديشي دنباله طبيعي بحث مهارت كنترل فكر در انسان ميباشد زيرا اگر توانائي كنترل بر فكر خود را نداشته باشيم، افكار منفي هميشه در انسان قويتر از افكار مثبت است ما را به سوي خود ميكشاند. مثبتانديشي نقطه مقابل بدبيني و منفيبافي است. ما به آنچه كه فكر ميكنيم و يا با آنچه كه روبرو مي-شويم، اعم از اينكه مربوط به خودمان باشد، يا مربوط به ديگران، يا مربوط به طبيعت و محيط، بر اساس چهار(ع) سرنوشت يعني علاقه، عقيده، عادت يا عنادي كه در وجودمان است، بخشي از آن را مثبت، خوب، زيبا يا دوستداشتني و بخش ديگري را ممكن است منفي، بد، زشت و نامطلوب بدانيم، اگر ذهنيت، فكر و نگاه ما ابتدا روي مواد مثبت متمركز شود و آنها را جستجو كند، آدم مثبتانديشي هستيم،نمائيم كه آن هم لازمه يك ارزيابي واقعبينانه به دور از احساسات « توجه 

آموزش مهارتهاي زندگي

موضوع: خوديافتگي فراتر از خودشناسي و مقدمه خودشكوفائي

گفتن « نه » هنر

 مهرطلبي كه در ميان ايراني ها روحيه غالب بشمار مي رود، عصبيتي است آزار دهنده، كه فرد گرفتار آن، به اصطلاح هم چوب را مي خورد و هم پياز را ! يعني زحمت انجام و ارائه خدماتي را به خود هموار مي كند، ولي از آنچه انجام داده است ناراضي مي شود و احساس اجحاف مي كند . مهر طلب ها عموماً وقتي كه با پيشنهاد انجام كار يا ارائه خدمتي روبرو مي شوند كه انجام آن دلخواه آنها نيست به چند روش متوسل مي شوند:

مي گويند ، ولي از نه گفتن خود بشدت ناراحت و ناراضي و حتي خشمگين و « نه » ،

-1 جواب م نفي مي دهند عصباني مي شوند و احساس گناه مي كنند.

-2 با اجبار و اكراه جواب مثبت مي دهند ولي از انجام اجباري و ناخواسته درخواست مطرح شده، عصباني و ناراحت مي شوند.

-3 به درخواست مطرح شده جواب مثبت مي دهند ولي به علت احساس اجحاف از انجام آن خودداري مي كنند! در اين حالت هم خودشان ناراحت مي شوند و هم طرف مقابل را خشمگين و عصباني مي كنند.

گفتن را بعنوان يك مهارت بياموزند، هيچيك از اين حالات، حداقل با آن شدت و قدرت « نه » در حالي كه اگر هنر گفتن چه بايد كرد؟ « نه » تخريبي، رخ نخواهد داد. حال ببينيم براي آموختن هنر

يكي از وجوه خوديافتگي انتخاب اولويت هايمان در زندگي است يعني اينكه بدانيم 1- در چه مواردي قطعاً و مي گوئيم و از « نه » مي گوئيم 2- در چه مواردي قطعاً و بدون تزلزل در مقابل يك تقاضا « بله » با اطمينان و اختيار يا « بله » عواقب آن هم هراسي به خود نمي دهيم . 3- در چه مواردي با توجه به موقعيت و شرايط با تفكر و انديشه خواهيم گفت. « نه »

اگر فهرستي از موارد دوم و تقاضاهائي كه قدرت انجام آنها را نداريم يا انجامشان را به مصلحت نمي دانيم، تهيه كنيم و آنها را براي خود حلاجي نمائيم و براي پاسخ منفي مورد نظر واكنش پيش ساخته و جملات مناسبي را در و منفي دادن لزوماً به « نه » نظر بگيريم، كارمان با موارد اول و سوم آسانتر خواهد شد . ولي فراموش نكنيم جواب معناي بدخلقي نيست، مي توان آرام و متين و با درك احساس درخواست كننده و حتي تشكر از توجه و اعتمادي كه به ما كرده است، جواب منفي داد، بدون اينكه به توضيح و توجيه زياد در باره آن بپردازيم، زيرا اين كار ترديد و تزلزل ما را نسبت به پاسخ منفي كه داده ايم نشان مي دهد و به مخاطب اين پيام را مي رساند، كه اگر كمي بيشتر اصرار كند، مو فق به گرفتن جواب مثبت خواهد شد و در اين صورت احساس ما علاوه بر احساس اجحاف، درگيراحساس شكست و خفت ناشي از آن نيز خواهد شد . در مواردي كه دادن جواب منفي براي ما دشوار است مي توانيم از حمايت و پشتيباني اعضاء خانواده و دوستانِ همفكر خود نيز استفاده نمائيم . البته هرگز جواب منفي را مع الواسطه به كسي ندهيم كه بسيار برخورنده تر و آزاردهنده تر خواهد بود . اگر از دادن جواب منفي مستقيم ابا داريم، مي توانيم خودمان را از خجالت بيجاي جواب منفي بجا sms يك يادداشت كوتاه يا با ابزار ارتباطي امروزين برهانيم.

 هم چنين باي د توجه داشت كه جواب منفي لزوماً در مورد كار، شيئي يا خدماتي كه ديگران از ما مي خواهند مصداق پيدا نمي كند بسياري از دعوتهاي دوستانه و حتي پيشنهادات ارائه خدمات ناخواسته به خود ما نيز مي مي بايست توأم با تشكر « نه » گفت. البته اين « نه » تواند جنبه تحميلي و آزاردهنده پيدا كند كه بايد در پاسخ آنها نيز انواع مختلفي دارد، كه انتخاب بهترين و مناسب ترين آن، هنري « نه » و امتنان باشد . و سرانجام اينكه جوابهاي است آموختني و مهارتي است كه بايد كسب كرد.

هنر و مهارت گوش فرا دادن

- مقدمه : يكي از مهمترين مهارتهايي كه مي توا ند به حسن رابطه انساني منجر گردد و زمينه يادگيري، موفقيت در گفتگوها و مذاكرات و توانائي براي مفيد و مؤثر واقع شدن را در ما افزايش دهد، هنر و مهارت گوش دادن است . فراموش نكنيم شنيدن با گوش فرا دادن تفاوتهاي بنياديني دارد . شنيدن يك عمل انفعالي و فيزيولوژيائي است، كه دستگاه گوش و شنوائي در معرض آن قرار مي گيرد، اما اگر ما از ميان اصوات دريافتي، صوتي را عمداً و ارادي انتخاب و به آن توجه و آن را درك و ارزيابي نمائيم، مي توانيم بگوئيم آن را گوش داده ايم، بدهيد . بطور « دل » به همين دليل در ادبيات ما بجاي گوش دادن به سخن كسي مي گويند به اين حرف يا سخن كلي ميزان درك افراد از آنچه مي شنوند بين صفر تا 75 % متغير است و افراد معمولاً 45 % اوقات بيداري خود را  صرف شنيدن مي كنند . بنابراين تقويت هنر گوش دادن، مي تواند به حسن روابط انساني و سرانجام موفقيت توأم با محبوبيت شخص منجر گردد.

 در شرايط گوش دادن ما اولاً پيام و مقصود گوينده را در خواهيم يافت ثانياً احساسات و هيجانات او را اعم از غم، شادي، خشم يا ترس و نگراني درك خواهيم نمود و در اين حالت مي توانيم با او همدلي، همدردي يا همراهي نمائيم، كه اينها كليد حسن رابطه انساني اس ت. بطور كلي گوش، جهان را به درون انسان مي آورد و چشم انسان را به درون جهان مي برد، و گوش كردن مفاهيم انتزاعي را در انسان تقويت مي كند و قدرت تخيل را متناسب با روحيه فرد در او به پرواز در مي آورد و آن را رشد مي دهد . هنر گوش دادن، همچنين زمينه مناسب يادگيري را چطور از كسي كه به او طرز گوش دادن را نياموخته ايم، انتظار » : براي ما فراهم مي سازد از همين رو مي گويند ايراني ها به دليل آسيب هاي كلامي مخصوصاً در دوران كودكي كه همواره از سخن والدين و « ؟ يادگيري داريم و به اصطلاح از اين گوش گرفتن و از آن گوش بيرون كردن دارند . « نشنيدن » ديگران گزيده مي شوند، مهارتي در و متأسفانه اين رفتار در بزرگسالي بصورت عادت در مي آيد.

 توجه داشته باشيم در هر گفتگو سطح گفتگو را (از گپ زدن تا گفتگوي جدي و هدفمند ) در نظر بگيريم و متناسب با آن وقت خود را بين خودمان و مخاطب بر اساس نيازه اي رواني دو طرف تقسيم كنيم . گپ زدن (اگر خسته كننده و ملال آور نشود ) وسيله اي است براي اختلاط و درد دل و گفت و شنود كه موجب آرامش و احساس سبكي در طرفين مي گردد . ولي متأسفانه به دليل عدم توانائي در كنترل و هدايت آن و عادتهاي بد و مضر در اين زمينه، اكثراً تبد يل به غيبت و بد گوئي و يا هرزه گوئي و بعضاً موجب رنجش و كدورت هاي جديد مي شود . به همين دليل هدايت آن نياز به مهارتهائي دارد كه از خوب گفتن و خوب گوش كردن ناشي مي شود . رسومي مانند گرفتن فال حافظ در شب يلدا و ديگر ايام سال يكي از راه هاي هدايت گپ ز دن در جمع هاي دوستانه بسوي رفتار كلامي سالم در گروه هاي خصوصي مي باشد.

 براي اينكه شنونده خوبي باشيم و هنر گوش فرا دادن و دل دادن به سخن كسي را بياموزيم، بايد به اين نكات توجه نمائيم:

-1 در خود شوق و علاقه براي شنيدن ايجاد كنيم و اينكه در هر كلامي مي تواند نكته اي و يا حكمتي نهفته باشد.بطور كلي هيچ كلام متعارف و بهنجاري نيست، كه ارزش شنيدن را نداشته باشد.

-2 به محتواي كلام توجه كنيم و نكات اصلي را يادداشت نمائيم، مخصوصاً اين كار در گوينده تأثير بسزائي خواهد داشت.

-3 ذهن خود را از اشتغالات پيراموني مز احم پاك كنيم و در يك فرايند گوش دادن فعال، در لحظه اكنون و زمان حال زندگي كنيم و توجه كامل خود را به موضوع، مطلب و پيام گوينده معطوف و متمركز نمائيم.

-4 توجه، دقت و علاقه مندي خود را با نگاه، با حركت سر و بيان كلمات مناسبي كه موجب قطع سخن و انحراف ذهن گو ينده نشود، ابراز نمائيم تا او را به ادامه سخن تشويق نمائيم، چنانچه گفته اند : مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.

-5 براي شنونده خوبي بودن، صبر و بردباري لازم است، هنگام گوش دادن بي قراري و كم حوصلگي از خود نشان ندهيم.

-6 تفسير و قضاوت سطحي و عجولانه خود ا ز سخن گوينده را، جايگزين مقصود و منظور او نسازيم، بلكه در درك پيام گوينده امانت بخرج دهيم . بدترين كار در محاورات اين است كه سخن گوينده را تفسير به رأي كنيم، سپس بر آن اساس به پاسخگوئي بپردازيم.

-7 در مقاطعي با خلاصه كردن سخن گوينده اولاً به او فرصت تجديد نفس بدهيم و ثانياً به او اثبات كنيم كه سخنش را بخوبي درك و به آن توجه كرده ايم.

-8 با طرح سئوالات مناسب به گوينده كمك كنيم كه پيام خود را كامل كند و از توجه ما مطمئن شود.

-9 به اين نكته توجه داشته باشيم كه اگر شنونده خوبي باشيم با ديگران ارتباط بهتري خوا هيم داشت و انساني محبوب خواهيم بود كه زمينه هاي بيشتري را براي موفقيت ما مي تواند فراهم سازد . ولي اگر كلام و سخن كسي را بيهوده و ملال آور تشخيص مي دهيم، با ظرافت موضوع را عوض، يا گفتگو را قطع كنيم و سعي كنيم اين رفتار ما آزاردهنده نباشد، ولي در هر حال ما مجبور به ادامه يك گفتگوي نامناسب و غيردلخواه نيستيم.

-10 و سرانجام اينكه براي جلوگيري از سوءتفاهم ، به سبك هاي شنيداري اطرافيانمان توجه داشته باشيم (نگاه كردن به نقطه نامشخص، بازي با اشياء، كشيدن اشكال نا مشخص در روي كاغذ و غيره ) و همچنين عادتها و سبك شنيداري خود را براي نزديكانمان روشن كنيم تا آنها رفتار ما را حمل بر بي توجهي و بي اعتنائي نكنند.

نقش و اهميت مهارتهاي ارتباطي در زندگي

-39 مقدمه - اهميت داشتن ارتباط خوش آيند، مؤثر و سازنده با ديگران در زندگي انسانها به حدي است كه گفته اند رمز موفقيت ان سانها در ايجاد ارتباط، حفظ ارتباط و تقويت ارتباط مثبت با ديگران است و اصولاً خوشبختي، موفقيت و محبوبيت تنها در سايه ارتباطات مثبت و سازنده دست يافتني است.

-40 تعريف ارتبا ط : ارتباط يعني هر نوع رفتار، گفتار و حركتي كه پيامي را زا يك نفر به نفر ديگر منتقل مي كند، بعبارت ديگر سيستم مبادله دو طرفه اطلاعات را ارتباط مي نامند . اين پيام مي تواند دوستانه، اميدآفرين و نيروبخش و انرژي زا باشد و به عكس مي تواند غيردوستانه، نااميدكننده و انرژي سوز باشد . طبعاً اگر مورد اول اتفاق بيفتد، پيام حاصل از ارتباط؛ خوش آيند، مؤث ر و سازنده خواهد بود و در دو طرف ارتباط حال خوب و احساس خوشحالي و خوشبختي ايجاد مي كند، حالتي كه همه انسانهاي بهنجار در جستجوي آن هستند.

-41 انواع ارتباطات انسان ي : ارتباطات انساني مي تواند بر مبناي تعامل باشد، يعني رفتاري دو جانبه يا چند جانبه با هدف تفهي م و تفاهم و رسيدن به آگاهي، درك و تصميم مشترك . در نقطه مقابل، ارتباطات ممكن است بصورت تقابل در آيد كه در اين حالت هدف، نه ايجاد تفاهم، بلكه غلبه بر ديگري (و يا ديگران) و مقابله با او براي اثبات برتري خويش است. طبيعي است كه آنچه ما را به مقصود نزديك مي كند، تعامل است، نه تقابل. در بحث ارتباط، بعضي كتابها از ارتباط مؤثر بعنو ان جاده دو طرفه نام برده اند، و منظور اين است كه بايد براي بهبود رابطه از هر دو سو يا دو طرف تلاش صورت بگيرد . اما به نظر مي رسد كه انتخاب ايت تمثيل چندان مناسب نباشد. زيرا جاده دوطرفه، جاد ه اي است كه دو نفر مختلف الجهت در آن حركت مي كنند و اگر به هم برخورد نكنند، از كنار هم مي گذرند و از هم دور مي شوند . در حاليكه در جاده يكطرفه، حداقل تا مسافتي، دو نفر عابر با يكديگر هم مقصد و هم هدف هستند، راهشان يكي است و اگر خود را با يكديگر هم آهنگ كنند ، مي توانند از همراهي و مصاحبت هم لذت ببرند و احساس تنهائي را از خود و شريك راهشان دور سازند، و به همين دليل واژه همراهي مفهوم كاملاً گويا و روشني دارد.

 انواع ارتباط توأم با تعام ل : ارتباطات توأم با تعامل كه خود مي تواند طيف وسيعي از ارتباطات را در بر گيرد و در سطوح مختلف بين دو نفر مي تواند برقرار شود. مانند:

-1 ارتباطات ضروري ولي غير دلخواه مثلاً ما مجبوريم با رئيس خود در اداره يا همكاران خود ارتباط توأم با تعامل داشته باشيم، همين طور با همسايگان، همشهري ها و غيره . ولي لزوماً همه اين ارتباطات دلخواه و خوش آيند نيستند ولي لزوم و ضرورت آنها موجب سعي در تداوم رابطه مي گردد.

-2 ارتباطات مفيد ولي غير دلخواه بطور مثال ما پزشك يا آرايشگر يا فرد صاحب تخصص ديگري را، صرفاً

به دليل حذاقت يا مهارت كاري او انتخاب مي كنيم، بدون اينكه رفتار او چندان دلخواه ما باشد.

-3 ارتباطات خوش آيند و دلخواه كه هدف غائي روابط انساني است و خود داراي ويژگي ها و مراحل

مختلفي است . از ويژگيهاي ارتباط خوش آيند و دلخواه، مي توان از اشتياق دو طرف، از صميميت و

احساس ايمني دو طرف، از حضور و مصاحبت يكديگر و از تعهد و تمايل دو طرف به تداوم ارتبا ط نام برد،

كه بدون هر يك از آنها ارتباط ايجاد شده بصورت پايدار، نمي تواند خوش آيند و دلخواه باقي بماند .

نكته مهم ديگر در ارتباطات خوش آيند و دلخواه، سطح رابطه و عمق آن است كه مي تواند ارتباط

-۱دو نفر عاشقانه

 2- دوستانه و توأم با انس و الفت و يا

 3- ارتباطي توأم با عادت به يكديگر، باشد.

طبيعي است كه هر يك از اين ارتباطات جا و جايگاه خاص خود را دارد و ما در بحث روانشناسي عشق، به نوع عاشقانه ارتباط انساني و ويژگي هاي آن خواهيم پرداخت.

پايان

نفل از وبلاگ :http://maktabpanah.com



سیستم وبلاگدهی

-

سیستم وبلاگدهی


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین عناوین مطالب