چکیده اصول و فلسفه مکتب پناه
متن دلخواه شما
3 آبان 1394 ساعت 22:2 | بازدید : 468 | نوشته ‌شده به دست ERFAN-OLYAEE | ( نظرات )
نقل از كتاب در دست انتشار «آموزش مهارتهاي زندگي بر مبناي تكنيك هاي روانشناختي مكتب پناه»

چکیده اصول و فلسفه مکتب پناه

در فلسفه همواره این سؤال مطرح می شود که انسان در طول حیات خود در جستجوی چیست؟

اگر فرض کنیم نظاره گری از سیاره ای دور با ابزاری فراتر از آنچه امروزه ما در اختیار داریم به سیاره زمین می نگرد و در آن تلاش انسانها را در روی زمین و در کنار سایر موجودات مشاهده می کند چه چیزی به ذهنش می رسد؟ کره ای با محیط قابل زیست محدود و با جانداری که از دیگر جانداران متفاوت است، موجودی که «غریزه» تنها برانگیزاننده حرکت ها و رفتار او نیست، بلکه رفتار هدفمندش نشان می دهد که فراتر از زنده بودن و ادامه حیات و تولید مثل، اهدافی را دنبال می کند. این هدفی که حرکت انسان را از بدو تولد تا زمان مرگ، سمت و سو می بخشد، چیست؟ آیا در همه یکسان است یا در افراد مختلف با هم فرق می کند؟ این چه خواسته ای است که بر خلاف غریزه حب و صیانت ذات، حاضر می شود حتی جانش را برای آن فدا کند؟
فلاسفه مختلف به این سؤال پاسخ های گوناگونی داده اند؛ کسب لذت، کسب قدرت، کسب محبوبیت و احترام، کسب ثروت و نظایر آن پاسخهائی است که به این سؤال داده شده است، ولی ما در مکتب پناه ضمن اینکه همه این گفته ها را تأیید می کنیم ولی خود آنها را مقدمه رسیدن به هدف بزرگتر می دانیم که آن هدف به اعتقاد ما
«احساس خوشبختی» است.

بشر در طول حیات خود در جستجوی خوشبختی است. منتها هر انسانی خوشبختی را در چیزی جستجو میکند و این اساس تفاوت انسانهاست. یکی خوشبختی را در کسب لذت جستجو می کند، دیگری خوشبختی را در کسب قدرت یا محبوبیت یا احترام اجتماعی یا ثروت می داند. یکی بر اساس تربیتی که یافته در خدمت به اجتماع احساس خوشبختی می کند. دیگری تحت تأثیر عصبیت ها، ستیز با اجتماع، به او احساس خوش آیندِ موفق بودن و خوشبخت بودن می دهد!
بنابراین ما با هدف واحدی روبرو هستیم که افراد مختلف بر اساس دیدگاه ها، تجربیات و باورهای خود از راههای مختلفی بسوی آن حرکت می کنند. در طول تاریخ بشر کوشش همه ادیان، مذاهب، مکاتب و فلاسفه و اندیشمندان و در یک قرن اخیر روانشناسان بر این مبنا قرار داشته است که ضمن تأیید هدف احساس خوشبختی، مصادیق درست آن را روشن کنند و آسانترین راه رسیدن به آن را با توجه به خصوصیات، روحیات و توانائی ها و استعدادهای انسان ها تبیین، تدوین و اعلام نمایند.
ما انسانها چه به زبان آوریم یا سکوت کنیم، چه آگاه باشیم و چه نا آگاه، به حکم یک مکانیسم طبیعی بسوی هدفی بنام «احساس خوشبختی» حرکت می کنیم ولی به دلیل اختلاف در عوامل ارثی، تربیتی و محیطی، خوشبختی را در عوامل مختلفی جستجو می کنیم؛
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

از طرفی می دانیم یکسان سازی انسانها، علیرغم اختلافات قطعی در عوامل سه گانه ارثی، تربیتی و محیطی نه عملی است و نه مفید و نه لازم. هر انسان یک وجود بی همتاست که نه قبلاً نظیر او خلق شده و نه بعداً کسی مانند او به دنیا خواهد آمد. حال با این پیچیدگی، ما چه می توانیم بکنیم تا انسانها خوشبختی را که حق آنهاست در اهداف مفید، سازنده و خلاق جستجو کنند نه در اهداف مخرب، مضر و ویرانگر. (باری چو فسانه می شود ای بخرد افسانه نیک شو نه افسانه بد)
بنابراین اولین وظیفه هر مکتب، معنا بخشی به مفهومنیک و بد برای انتخاب هدف است. و دومین وظیفه آن کمک به معتقدین و سالکین و ره پویان آن برای شناخت استعدادها و توانائی ها و نقاط قوت و ضعف خود و تقویت و حفظ نقاط قوت و اصلاح نقاط ضعفشان و سومین وظیفه یک مکتب، کمک به انتخاب آسانترین و خوش آیندترین شیوه و نزدیک ترین راه (که متناسب با این استعدادها و توانائی ها باشد) برای تحقق هدف مورد نظر خواهد بود.
مکتب «پنا» و یا پرورش نیروی معنوی انسانی (که به دلیل ضرورتهای قانونی به «پناه»، که خود معنای محل امن را می دهد، تبدیل شده است) یک مکتب روانشناسی عملی برای افراد نرمال و بهنجار جامعه است تا با تقویت و پرورش نیروهای معنوی خود بتوانند با دوباره سنجی و بازنگری در باورهای محرک رفتار خود، نیک را از بد و درست را از نادرست به راحتی تشخیص دهند، استعدادها و توانائی ها و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند، اختلالات احتمالی رفتاری و شناختی خود را اصلاح کنند و راه صحیح را برای رسیدن به خوشبختی برگزینند. البته منظور از رفتار در اینجا، هم رفتار درونی ناشی از احساسات و هیجانات درونی(که لزوماً بروز و ظهور بیرونی ندارد) و هم رفتار بیرونی که قابل مشاهده، ارزیابی و اندازه گیری و شامل رفتار کلامی و غیرکلامی است، می باشد.

دیدگاه های فلسفی مکتب پناه
دیدگاه مکتب پناه در مورد حیات: ما حیات را پتانسیل رشد و تغییر، و مرگ را از دست دادن این پتانسیل (که جسم موجود زنده را تبدیل به جماد می کند) می دانیم. بنابراین رشد و تغییر لازمه اجتناب ناپذیر حیات است.هر چیز که رشد و تغییر نکند – به اعتقاد ما – می پوسد و نابود می شود.
ما معتقدیم موجود زنده برای برخورداری از رشد و تغییر، نیازهائی دارد که اولین آنها نیازهای زیستی است، و در مراحل بعد نیاز به احساس ایمنی و دوری از اضطراب و تشویش و نگرانی. پس از آن نیازهای دیگری مطرح می شود، مثل: 1- نیاز به داد و ستد مهر و دوستی و احساس همبستگی 2- نیاز به احساس مورد تأیید و احترام بودن 3- نیاز به خلاقیت و درک زیبائی ها 4- نیاز به امید و آینده نگری. نشانه تعیین کننده اولویت این نیازها این است که فرد در شرایط اضطراری، نیازهای کم اهمیت تر، از دید خود را، فدای نیازهای ضروری تر می کند. مثلاً ممکن است جان خود را به خطر بیندازد تا غذا بدست آورد، یا احترام اجتماعی خود را فدای کسب امنیت کند.
این نیازها برای حرکت در فرد ایجاد انگیزش و تولید انرژی می کند و او را به حرکت هدفمند وا می دارد. مکتب پناه برای تأمین انرژی، که لازمه هر حرکت و رفتاری است، به چرخه تولید، توزیع، تبدیل و مصرف انرژی در بدن انسان می پردازد و اینکه انسان چگونه می تواند بیشترین انرژی جسمی و روانی را کسب کند و از صرف انرژی محدود خود، برای مصارف بیهوده یا مضر جلوگیری نماید.

* * *

مکتب پناه از چه مکاتبی بهره گرفته است؟
بدون اغراق مکتب پناه از اکثر مکاتب قدیم و مکاتب جدید روانشناسی مطرح در دنیا بهره گرفته است، و در هر گوشه آن بخشی از نظریات یک مکتب روانشناسی را می¬توان مشاهده کرد ولی آنچه مهم است این¬است که این تلفیق کاملاً آگاهانه و با توجه به خصوصیات و روحیات و نیازهای جامعه ایرانی صورت گرفته، از این رو آن را می¬توان یک مکتب روانشناس بومی ایرانی دانست.
از مکاتب قدیمی، مکتب آئین مهر است که نقطه ثقل نظریات مکتب پناه را تشکیل می دهد که معتقد است انسان وقتی خوشبخت است که مهر بورزد و دیگران را دوست بدارد. و مکتب سقراط که علم را یک خصلت ذاتی در انسانها و یادگیری را در حقیقت یادآوری دانسته ها می داند و به توانائی فرد برای رفع مشکلاتش اعتقاد بنیادین دارد و پاره ای از نظریات افلاطون و ارسطو را در بسیاری از روشهای مکتب پناه می توان مشاهده کرد.
از فلاسفه دوره رنسانس نظریات دکارت و روش او در تحقیق بنام «کارتزین» پایه و اساس کار دوباره سنجی ها در مکتب پناست که به روشی بسیار ساده و قابل هضم، شکل عملی و کاربردی یافته است. از مکاتب جدید روانشناسی که در نظریات مکتب پناه نقش داشته اند از مکتب روانکاوی فروید و مخصوصاً نظریۀ ضمیر ناخودآگاه او، از نظریات کارل گوستاو یونگ در طبقه بندی افراد به درون گرا و برون گرا، از مکتب رفتارگرائی که بر تأثیر یادگیری و عامل محرک و پاسخ و کنش شرطی ها در رفتار انسانها تکیه دارد، و از رویکرد شناخت گرائی، که فرآیندهای مغزی را عامل اصلی کنش و واکنش انسانها می داند، می توان نام برد.
ولی پایه نظریات روانشناختی مکتب پناه را می¬توان برگرفته از نظریه یکی از برجسته¬ترین نوفرودین¬ها، یعنی کارن هورنای روانشناس آمریکائی آلمانی¬الاصل دانست، که به شرایط زندگی و خلقیات ما ایرانی¬ها، بسیار نزدیک است. هورنای معتقد است اضطراب اساسی که با انسان زاده می¬شود و در تمام طول زندگی با اوست، تمام رفتارهای او را تحت تأثیر قرار می¬دهد، و اگر انسان برای مقابله با اضطراب اساسی راهکار درست و معتدل نیابد برای گریز از آن به شیوه¬های عصبی ارتباطی سه¬گانه، مهرطلبی، عزلت¬طلبی و برتری¬طلبی، روی می¬آورد که اینها نه تنها اضطراب او را برطرف نمی¬سازد، بلکه آن را تشدید هم می¬کند. ولی در پاسخ اینکه چگونه می¬توان این راهکار درست و معتدل را یافت، از همین رو می¬توان به جرأت ادعا کرد مکتب پناه راهی میان¬بر از میان این نظریه¬ها و مکاتب روانشناسی را برای رسیدن به خودشکوفائی و خوشبختی به انسان¬ها نشان می¬دهد. بر اساس نظریه آبراهام مازلو، یکی از پایه¬گذاران مکتب روانشناسی انسانگرائی، معتقد به رفع نیازهای جسمی و روانی انسان¬ها (که ابتدای مطلب به آن اشاره شد) می¬باشد، تا زمینه حرکت او به سوی خودشکوفائی را فراهم سازد، و لازمه این تقویت اراده معطوف به تغییر در خود فرد، و اصلاح باورهای اوست، که رفتارهای او را هدایت می¬کند و به همین دلیل استاد خواجه¬نوری آخرین کتاب خود را «باوردرمانی» نام¬گذاری کرد.

* * *

ممکن است مطالب کتاب آموزش مهارتهای زندگی بر مبنای تکنیک های روانشناختی مکتب پناه علیرغم تلاش برای سادگی آن، ترسی از پیچیدگی کار روانشناسی و خودشناسی در دلها ایجاد کند و ذهن مخاطبین به این سمت کشیده شود که با مقوله ای بسیار پیچیده و غیر قابل دسترس روبرو هستند، در حالیکه هنر مکتب پناه این است که شیوه های پیشنهادی آن، علیرغم علمی بودن، بسیار ساده و کاربردی تدوین شده است. همچنانکه استاد فقید ابراهیم خواجه نوری بنیان گذار مکتب پناه، کاربرد اصول آن را با تلویزیون مقایسه می کرد و می گفت همچنانکه کاربرد تلویزیون علیرغم پیچیدگی ساختاری و تکنیکی آن، به حدی است که همه می توانند بدون هیچ پیش زمینه و پیش نیازی از آن استفاده کنند، مکتب پناه نیز علیرغم بکارگیری تمام تکنیک ها و اصول و روشهای علمی باید بحدی ساده باشد که همه بتوانند براحتی از آن استفاده کنند. همین کاربرد واژه «پنا» یا پرورش نیروی معنوی انسانی بجای کلمه روانشناسی خودشناسی، نشان دهنده این است که استاد قصد فضل فروشی و بکارگیری لغات دشوار و گریزاننده علمی را نداشته است، بلکه تلاش می کرده به ساده ترین شکل پیام خود را به مخاطبش برساند.
* * *

با این تفکر استاد خواجه نوری مکتب پناه را بر اصولی بنیان نهاد که به درستی آنها «باور» داشت. 1- او رفع نیازهای اولیه و ثانویه انسان را لازمه احساس خوشبختی در انسانها می دانست. 2- او معتقد بود که انسان این قابلیت را دارد که بهترین روانشناس خود باشد، فقط باید تکنیک هائی را بیاموزد تا بتواند از این قابلیت و توانائی بهره گیری کند. 3- کار گروهی و دستجمعی همواره بهتر، مؤثرتر و کارآمدتر از فعالیت فردی خواهد بود.
اینها اصولی است که مکتب پناه برای رسیدن به خوشبختی پیشنهاد می کند. مکتب پناه معتقد است انسان وقتی احساس خوشبختی می کند که با خودش آشتی و با دیگران سازگار، و قدرت انطباق با شرایط و محیط را داشته باشد ولی این آشتی و سازگاری و انطباق آگاهانه و سازنده و در جهت رشد و تغییر مثبتی است که لازمه حیات انسانی است و انسان را به بینش و منش والای انسانی می رساند.
با توجه به اینکه مکتب پناه، در کنار شناخت خود و رفع عصبیت ها و اصلاح پاره ای از نارسائی های رفتاری، از طریق شیوه های شش گانه ریلاکسیشن، حسن جوئی، رنجش زدائی، برنامه ساعتی، نوآموختگی و خودشناسی عمیق، برای ایجاد حسن رابطه انسانی نیز اهمیت بالائی قائل است و شرکت در جلسات خودیاری برای خودشناسی را به علاقمندان توصیه می کند. این جلسات در حقیقت، الگوی عملی حسن رابطه انسانی است، یعنی ما علیرغم همه مشکلات و احیاناً عصبیت هائی که داریم موظفیم حسن رابطه انسانی را همواره مدّ نظر داشته باشیم و در آن از تحقیر و تحکم نسبت به سایرین خودداری کنیم و بکوشیم در این جمع دوستانه، هر فرد با هر احساسی که به آن وارد شده، با احساس بهتر و روحیه شادتر و خوشبین تر و امیدوارتر نسبت به قبل، آنجا را ترک کند. زیرا ما شادی را لازمه خوشبختی و پشتوانه آن را امیدواری، خوش بینی و مثبت اندیشی و مهرورزی می دانیم.
در جلسات خودیاری هدف این نیست که عده ای دعوت شوند تا چیزی که ما می دانیم به آنها، چون نمی دانند، بیاموزیم. هدف این جلسات دادن فرصت بروز و ظهور درد دلها و بیان مطالبی است که شرکت کنندگان در جلسه، با بیان آن، آرام تر می شوند و روابطشان با خودشان و دیگران بهتر می گردد. بنابراین در جلسات خودیاری باید به افراد فرصت داده شود تا با راحتی و احساس ایمنی و بدون ترس از انتقاد و سرزنش از خود بگویند. نباید فراموش کنیم که در این جلسات همه معلم همند و همه شاگرد هم. همه یاد می گیرند و همه یاد می دهند. همه تمرین صبر، سکوت و تحمل می کنند، همچنانکه سخن گفتن در جمع را تمرین می کنند و تجربه نشان داده است که این شیوه رفتار، بتدریج به بقیه اوقات زندگی افراد نیز تسری خواهد یافت.
هدف دیگر جلسات خودیاری مکتب پناه جبران خلاء عظیمی است که در فقدان خانواده های بزرگ و به هم پیوسته در روزگار ما رخداده است به گونه ای که انسان امروز در شهرهای میلیونی احساس تنهائی و بی یاوری و بی پناهی می کند. جلسات خودیاری و تداوم آن و همبستگی اعضاء آن می تواند انسان تنهای امروزی را در داخل یک خانواده بزرگ که خود را برگزیده است قرار دهد. چیزی که به اعتقاد ما برای انسان پناه و سپری فراهم می کند که می تواند با غلبه بر اضطراب تنهائی به سلامت روانی و احساس ایمنی دست یابد. بنابراین کسانی که فرصت پیوستن به این خانواده بزرگ را یافته اند باید آن را غنیمت بشمارند و در جهت تعالی و تکامل آن تلاش نمایند.
این چکیده را با شعری در باره خودشناسی مکتب پناه به پایان می رسانیم.
خودشناسی بهر انسانها دواست
راه خوشبختی بسان کیمیاست
مهرجوئی، مهرورزی، مهربانی از درون
این سه وادی اندر آئین پناست
نیل بر هر یک، دو صد شر بشکند
این نشان از آشنائی با خداست
مهربانی رسم انسان بودن است
آن طریقت، این هدف را رهنماست

نفل از وبلاگ :http://maktabpanah.com



سیستم وبلاگدهی

-

سیستم وبلاگدهی


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین عناوین مطالب