مهار سرنوشت با آموزش مهارتهاي زندگي
متن دلخواه شما
3 آبان 1394 ساعت 22:2 | بازدید : 55 | نوشته ‌شده به دست ERFAN-OLYAEE | ( نظرات )
مهار سرنوشت با آموزش مهارتهاي زندگي
1) نقش سرنوشت در زندگي انسان – اين سئوال كه آيا انسان با سرنوشتش به دنيا مي آيد و يا اينكه سرنوشت انسان محتوم و از پيش تعيين شده است، همواره در فلسفه مورد بحث بوده است و با تفكيك روانشناسي از فلسفه، اين سئوال مطرح گرديد كه چگونه مي توان سرنوشت را مديريت و آن را به مسير دلخواه هدايت كرد، آيا با آموزش مهارت مديريت بر خويشتن (به معناي كنترل جسم و روان و رفتار خود) مي توان سرنوشت را تغيير داد؟
اينكه اين اشعار كه بصورت ضرب المثل در آمده است، صحيح و قابل پذيرش است؟
گليم بخت كسي را كه بافتند سياه------به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد!
و يا
عيبم مكن به رندي و بدنامي اي حكيم------كاين بود سرنوشت ز ديوان قسمتم
2) تعريف سرنوشت – سرنوشت يعني مجموعه اتفاقات و رويدادهائي كه خواسته يا ناخواسته بر روند زندگي انسان تأثير مي گذارند و مسير آن را تعيين مي كنند. انسان وقتي هدفمند باشد و براي تحقق آن اهداف تلاش كند، آنچه را كه به دست مي آورد حاصل سرنوشت نمي پندارد، بلكه آن را حقي مي داند كه موفق به كسب آن شده است. اما انسان بدون هدف، آدم سرگشته اي است كه گم شدن برايش معنائي ندارد! از اين رو اگر به نقطه مطلوب برسد مي گويند شانس آورده است و اگر سرانجام كار نامطلوب باشد گفته مي شود سرنوشتش با بدشانسي توأم بوده و در هر دو حالت نقش و مسئوليت خود فرد در اين ميان غايب است.
3) سرنوشت انسان ها به چه عواملي بستگي دارد؟ اگر در سرانجام نيك يا بد انسان ها دقت كنيم، سه عامل را در سرنوشت آنها مؤثر مي بينيم 1 – طبيعت و ذات يا فطرت كه با انسان زاده مي شود 2 – تربيت و آموزش، كه در خانه، مدرسه و محيط شكل مي گيرد و 3 – حوادثي كه قابل پيش بيني يا پيش گيري نبوده اند، ولي به اشكال مختلف در تحقق يا عدم تحقق اهداف فرد يا در آنچه كه ناخواسته رخ داده است مؤثر بوده اند.
با بررسي اين عوامل و مشخص كردن نحوه و ميزان توانائي انسان در تأثيرگذاري بر آنها مي توانيم تا حد زيادي كنترل سرنوشت خود را در دست بگيريم يعني با تعديل طبيعت و ذات، اصلاح و تربيت و آموزش، و پيش بيني و پيشگيري يا بهره برداري از حوادث و رخدادها و فرصتهائي كه در سر راه ما قرار مي گيرد، مي توانيم بر سرنوشت خود تأثيرگذار باشيم، و ما در زير به بررسي هر يك مي پردازيم.
4) طبيعت و ذات موروثي آدمي بر چه عواملي تأثيرگذار است؟ درباره طبيعت و ذات آدمي سخنهاي بسيار گفته شده مخصوصاً با نظريه كهن الگوهاي يونگ، پيشينه ذهني انسان به نسلها و قرنهاي گذشته مربوط و مرتبط مي گردد و فطرت و طبيعت و ذات او بر گرفته از چنين پيش زمينه اي است. طبيعت و ذات آدمي ارثي است ولي مي توانيم و بايد آن را كنترل و اصلاح و بسوي اهداف تعيين شده اي كه استحقاق آن را داريم، هدايت كنيم. بنابراين بايد ببينيم چه عواملي تحت تأثير طبيعت و ذات در وجود انسان شكل مي گيرند، عواملي كه در رفتار و عملكرد و سرانجام سرنوشت انسان تأثير قطعي و انكارناپذير دارند. اين عوامل را مي توان چنين بر شمرد:
1 – طبع و مزاج – در گذشته طبع و مزاج انسان را بر اساس چهار عامل آتش، باد، خاك و آب ارزيابي و بر اساس گرم، سرد، خشك و تر (مرطوب) طبقه بندي مي كردند و تعادل آن را موجب سلامت و عدم تعادل آن را موجب بيماري و سرانجام مرگ مي دانستند.
چهار طبع موافق و سركش------چند روزي بودند با هم خش
چون يكي زين چهار شد غالب------جان شيرين بر آيد از قالب
تعادل طبع و مزاج و گرايش آن به تعادل موجب سلامت جسمي و رواني انسان مي گردد.
2 – خلق و خو – كه از جهت گرايش به نرمي (نرمخوئي) و يا تندي (تندخوئي)، شخصيت و رفتار انسان را شكل مي دهد.
خلق و خو موجب رفتارهائي مي گردد كه انسان بلاارا ده از خود بروز مي دهد.
3 – سليقه و ذوق، از جهت درك زيبائي ها و گرايش به لطافت، كه تعيين كننده زيبائي هاي زندگي و جاذب فرصتهائي متفاوت براي انسانهاست. ذوق و سليقه نيز ذاتي است ولي مي تواند تحت تأثير محيط و آموزش به سمت و سوي منفي و يا مثبت گرايش پيدا كند
4 – منش، كه از رفتارهاي نهادينه شده شخص ناشي مي شود و موجب آن است كه او بدون نياز به توجه و دقت و فشار ارادي، رفتاري مطلوب و هدفمند را بروز دهد.
5 – اراده، يعني قدرت آگاهانه كنترل فكر و ايجاد تغيير در رفتار و غلبه بر نفسانيات.
6 – هوش، يعني قدرت ذاتي يافتن آسانترين راه حل، در كمترين زمان براي اهداف مورد نظر (اعم از مثبت يا منفي).
7 – استعداد، يعني توانائي ويژه براي يادگيري يك دانش يا يك مهارت.
نكته اي كه بايد به آن توجه داشت اينست كه غريزه آدميان كلاً مشابه يكديگر است، يعني در همه افراد وجود دارد، ولي فطرت انسانها متفاوت است و همين عامل موجب تفاوتهاي رفتاري در آنها مي گردد، تا حدي كه تربيت و آموزش متناسب را به خود جذب كند. مثلاً انسان سخي الطبع به بخشش گرايش و تمايل دارد و انسان لئيم الطبع به گرفتن و پنهان كردن مال و منال.
5) آموزش و تربيت – كه امري اكتسابي است، ولي قالب هاي ذاتي و ارثي (كه در بالا ذكر گرديد) در انتخاب و گزينش انواع آن بي تأثير نيست، به همين دليل گفته اند: يكي درد و يكي درمان پسندد. انسان مطابق ذات و فطرت خود از محيط آموزش و تجربيات مورد نظر را كسب مي كند.
ولي طبيعي است كه نمي توان و نبايد امر آموزش و تربيت را به قالب هاي ذاتي واگذار كرد بلكه با اراده معطوف به اصلاح باورها و پشتكار و تلاش مي توانيم زمينه هاي مناسبي را براي آموزش و تربيت مورد نظر فراهم آوريم. مانند انتخاب كانال هاي تلويزيوني، كه هر كس به سليقه خود آن را انتخاب مي كند ولي در مواردي نيز به ملاحظه ساير اعضاء خانواده و يا مصلحت و يا نياز، به استفاده از كانال خاصي رضايت مي دهد، و چه بسا از آن بيش از آنچه تصور مي كرده لذت مي برد.
6) آموزش و تربيت بر كدام خصوصياتي انساني تأثيرگذار است؟ آموزش و تربيت بر خصوصيات اكتسابي فرد، كه بيشترين تأثير را در موفقيت او دارند تأثير قطعي بر جا مي گذارند و اين چيزي است كه با عنوان هوش عاطفي يا (E.Q.) مورد توجه و بررسي قرار گرفته و بطور خلاصه موارد زير را مي توان ناشي از آن دانست.
1 – قدرت سازگاري (با افراد، شرايط و محيط) يا در نقطه مقابل ستيزه گري با آنها.
2 – روحيه مهرورزي، يا عناد به خود و ديگران.
3 – قدرت مسئوليت پذيري، يا عادت به مسئوليت گريزي.
4 - روحيه تغييرپذيري و انعطاف، يا تحجر و تغييرستيزي.
5 – داشتن عزت نفس و خودباوري و اعتماد به نفس، يا تحقير خود.
6 – ايمان و باورمندي اميدوارانه و خلاق، يا اعتقاد به موهومات و خرافات.
7 – قدرت آغاز حركت واقع بينانه و ادامه هدفمند آن، يا زندگي در خيالات و اوهام.
7) حوادت مؤثر در زندگي كه قابل پيش بيني يا پيشگيري نبوده اند - در زندگي گاهي حوادثي تعيين كننده و مؤثر رخ مي دهد، كه هرگز قابل برنامه ريزي يا پيش بيني نبوده اند ولي در سرنوشت انسان تأثير فراوان بر جا مي گذارند. يك تلفن اشتباهي ، يك ملاقات ناخواسته، يك حركت در ابتدا ناخوش آيند مي تواند موجب تحول عظيمي در زندگي يك شخص شود و يا راهي براي او گشوده گردد كه هرگز انتظار آن را نداشته وتصورش را هم نمي كرده است. اين اتفاقات سرنوشت ساز را مي توان به سه گروه زير تقسيم كرد و آنها را مورد بررسي قرار داد:
1 – رويدادهات و حوادث موافق و تسريع كننده، كه شانس و اقبال ناميده مي شود.
2 – رويدادها و حوادث ناموافق و بازدارنده كه اصطلاحاً بدشانسي خوانده مي شود.
3 – نقطه عطف يا اتفاقات تعيين كننده اي كه جهت مثبت و منفي آن در ابتدا مشخص نيست، ولي فراتر از تمام اهداف و برنامه هاي ما عمل مي كنند و بر سرنوشت ما تأثير باقي مي گذارند.
8) انسانها عادت دارند، رخدادهاي مثبت را شانس و اقبال و اتفاقات يا رخدادهاي منفي را بدشانسي ناشي از قضا و قدر بدانند و به اين وسيله خود را از مسئوليت آنها مبرا سازند و بگويند:
قضا چيزي است پنج انگشت دارد------اگر خواهد دمار از كس بر آرد
دو بر چشمش نهد، دو نيز بر گوش------يكي بر لب، همي گويد كه خاموش
يعني وقتي قضا بر تدبير غلبه كند انسان نه چشمهايش حقايق را مي بيند، نه گوشهايش سخن حق را مي شنود و زبانش هم از گفتن باز مي ماند تا آنچه كه مي بايست بشود، اتفاق بيفتد! و در همين جاست كه گفته اند:
چو بر گرددش مرد را روزگار------همه آن کند كش نيايد به كار
يعني در شرايط نابختياري شمشير مي برد ولي بخت نمي برد و نتيجه مطلوب بدست نمي آيد.
در حاليكه شانس و اقبال در صورتيكه جايگزين حركت و تلاش انساني نشود و با عقلانيت و فرصت شناسي با آن برخورد شود، مي تواند بعنوان يك عامل مثبت امدادگر شده و به توانائي هاي فرد بيفزايد، همچنانكه مي دانيم اميد بدون حركت چيزي جز پوچي و بيهودگي و خيال پردازي نيست و حركت بدون اميد نيز تلاشي كم اثر خواهد بود، و آنچه بدشانسي ناميده مي شود نيز جز يك ناكامي موقت و گذار نيست، كه با استفاده از مكانيسم هاي دفاعي سالم و مناسب مي توانيم بر آنها غلبه كنيم.
9) نتيجه گيري – اگر چه سرنوشت انسانها به عوامل متعدد دروني و بيروني، خواسته و يا ناخواسته بستگي دارد، ولي روانشناسي به درستي، آنچه از نيك و بد به انسانها مي رسد را يا نتيجه رفتار خود آنها، يا حاصل رفتار ديگران با آنها، يا در اثر رخدادهائي مي داند كه خودشان و ديگران در ايجاد آن نقش داشته اند. بنابراين هيچيك بيرون از شرايط رفتاري و تعاملاتي و ارتباطي انسانها نيست و آسمان و چرخ و فلك براي هيچكس جز خير و خوبي و سعادت نمي خواهد به همين دليل خيام با اشاره به چنين رخدادهاي ناخوش آيند مي گويد:
با چرخ مكن حواله كاندر ره عقل------چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است
كه البته «بيچاره» در اينجا يعني مجبور به حركت بر اساس قوانين معين و تغيير ناپذير، كه نبايد از آن توقع خاصي داشت. به همين دليل است كه در فرهنگ ايراني اهميت فراواني به تلاش و كوشش انسانها داده مي شود و براي آنكه باد موافق موفقيت، آنها را «مغرور» و وقوع اتفاقات نامطلوب و ناگوار آنها را افسرده و نااميد نكند، بعنوان يك كلام تعادل آفرين مي گويند: اين نيز بگذرد.
پايان

نفل از وبلاگ :http://maktabpanah.com


 



سیستم وبلاگدهی

-

سیستم وبلاگدهی


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین عناوین مطالب